نوشته ای زیباازخانوم سیمین بهبهانی
اگرمن مردبودم ودست زني را میگرفتم ،
پا به پايش فصل ها را قدم خواهم زد و برایش از عشق و دلدادگي خواهم گفت ، تا حداقل یک بانوی سرزمینم در دنيا از هیچ چیز نترسد!
اگر بقیه مردها ، زن ها را نميشناسند ، من زنها را خوب میشناسم!
زن ها ترسو هستند...
زن ها از همه چیز می ترسند!
از تنهایی...
از دلتنگي...
از دیروز...
از فردا...
از زشت شدن...
از ديده نشدن...
از جايگزين شدن...
از تکراری شدن...
از پیر شدن...
از دوست داشته نشدن...
و...
و یک "مرد" برای رفع اين ترس ها نه نیازی به پول دارد ، نه موقعیت و نه قدرت ، نه زيبايي و نه زبان بازي!
كافيست فقط حریم بازوان یک "مرد" راست بگوید!
كافيست آن "مرد" دوست داشتن و ماندن را بلد باشد!
تقصير "نامردها" بود كه زن ها اینقدر عوض شدند.
وقتی نامردها شروع کردند به گرفتن احساس امنیت زن ها ، زن ها هم عوض شدند!
آنوقت ، امنیت را در پولِ مرد دیدند
آن موقع ، ترس از دوست داشته نشدن را ، با جراحی پلاستیك تاخت زدند!
و ترس از تنها نشدن را با بچه دار شدن...
عشق ورزیدن و عاشق کردن هنری است "مردانه"
اگر زن ها شروع کنند به
"ناز خریدن و ناز کشیدن"
تعادل جامعه بهم خواهد خورد..........
نظرات شما عزیزان: